نوع مقاله : مقاله پژوهشی
موضوعات
عنوان مقاله English
نویسندگان English
The purpose of this article is to investigate the presence of asymmetric vertical price transmission in the supply chain (farm, wholesale, and retail) of horticultural products (specifically apples) in Iran. Farmers, particularly in developing countries like Iran, complain about high price volatility in agricultural product markets, primarily due to the harmful interference of market actors. They sell their products at low prices and lack the ability to set prices, while consumers also complain about having to pay high prices for agricultural products, which affects their purchasing power and welfare. This issue can be attributed to marketing agents exploiting their market power to prevent symmetric price transmission from producers to consumers. Asymmetric price transmission means that price increases or decreases at one market level (e.g., farm level) are not fully transmitted to other market levels (e.g., retail) and, consequently, to consumers or producers, ultimately leading to market failure. Therefore, this study uses time-series data from 2015 to 2020, extracted from the Statistical Center of Iran and the Ministry of Agriculture, to examine price transmission in the horticultural product supply chain using the Granger causality test and the Error Correction Model (ECM). As expected, the results indicate asymmetric price transmission in the supply chain of the selected horticultural product, meaning that price increases at the farm level are transmitted more intensely and rapidly to wholesalers and retailers, and consequently to consumers, than price decreases, and vice versa.
کلیدواژهها English
مقدمه
بازارهای محصولات کشاورزی نقش حیاتی در فراهم کردن بستری برای فروش محصولات کشاورزان ایفا میکنند. این بازارها همچنین تسهیلات و محیطهایی را در اختیار معاملهگران و سایر فعالان بازار قرار میدهند تا بتوانند فعالیتهای تجاری خود را بهخوبی انجام دهند. درنتیجه یکپارچگی ضعیف این بازارها باعث غیررقابتی شدن آنها میشود.
مفهوم یکپارچگی بازار، برای تعیین این استفاده میشود که چگونه بازارهای کالا و خدمات مرتبط با یکدیگر الگوهای مشابهی را از نظر افزایش یا کاهش قیمت کالا تجربه میکنند. بنابراین یکپارچگی بازار پدیدهای است که با آن وابستگی متقابل قیمت صورت میگیرد (Mayer and Taubadel, 2004).
کشاورزان و مصرفکنندگان در زنجیره بازاریابی میتوانند منافع بالقوه حاصل از بازار مشترک را زمانی درک کنند که بازارها یکپارچه میشوند. هنگام یکپارچگی بازارها، سیگنالهای قیمت از یک بازار به بازارهای دیگر منتقل و بر قیمتهای سطوح دیگر بازار تأثیر میگذارد .(Kanakaraj, 2010)
براساس تئوریهای اقتصادی، کاراترین شکل بازار برای محصولات کشاورزی، بازار رقابتی است؛ چراکه طبق نظریههای اقتصاد رفاه، ثابت شده که کاهش قیمت و افزایش عرضه، نهایتاً افزایش سطح رفاه جامعه را در پی دارد. در این شرایط، بازار قادر است بهطور همزمان تخصیص بهینه جامعه (تولیدکننده و مصرفکننده) را تضمین کند. در یک نظام مبتنیبر بازار آزاد، قیمت بهعنوان ابزاری برای ایجاد تعادل، نقش محوری و اساسی ایفا میکند. تحت این شرایط از بازار، اختلاف میان قیمتها در مناطق مازاد و کمبود، انگیزه لازم را برای انتقال محصول و همچنین انبارداری یا تبدیل محصول بهوجود میآورد. اما در بازار محصولات کشاورزی به سبب وجود مسائلی (برای مثال خلأ اطلاعاتی موجود در بازار، ناقص بودن سیستمهای حملونقل و ...) مکانیسم قیمت همواره بهخوبی عمل نمیکند. نتیجه نهایی این امر ناقص بودن بازار، افزایش هزینههای بازاریابی، هزینه مصرفکننده و درنتیجه ایجاد شکاف بسیار بین قیمتهای دریافتی تولیدکنندگان و قیمت پرداخت شده مصرفکنندگان نهایی است. در چنین شرایطی تمایلات مصرفکننده بهدرستی به تولیدکننده منتقل نشده و تخصیص منابع به شکل کارا انجام نمیگیرد (Lopez and Azzam, 2017).
درک نحوه شکلگیری قیمتها در یک صنعت ابتدا مستلزم دانش کامل در مورد نهادهایی است که فرایند شکلگیری قیمت را احاطه کردهاند و نیز پویاییهای قیمتی که درنتیجه آن بهوجود میآید.
درباره موضوع قیمت سه نکته باید مشخص شود: ۱. مکان تعیین قیمت، ۲. تقارن بین مکان تعیین قیمت و بازار و ۳. توانایی یا تمایل ظاهری قیمتها برای تطبیق با نوسانهای عرضه و تقاضا با حرکت بهسمت تعادل (Listorti, 2009; Ozturk, 2020).
مکان تعیین قیمت با استنباط از حرکت همزمان قیمتها در سطوح مختلف کانال بازاریابی و جهت علیت مشخص میشود، اگر قیمت در سطح مزرعه تعیین شود، قیمتهای مزرعه باعث قیمتهای خردهفروشی یا عمدهفروشی میشود و برعکس، برای این منظور از آزمونهای علیت استفاده میشود.
مکان تعیین قیمت از این نظر اهمیت دارد که در صورت ناتوانی خردهفروشان در انتقال افزایش هزینه به مصرفکنندگان، کشاورزان و قیمتهای سر مزرعه مجبور به تحمل این هزینهها میشوند. پس در صورت تعیین قیمت در سطح خردهفروشی، ممکن است به کاهش سطح رفاه کشاورزان منجر شود.
یکی از شاخصهای رقابتپذیری، تقارن در انتقال قیمت است. تقارنپذیری به این معنا است که آیا حرکتهای قیمتی بهسمت بالا یا پایین، از یک سطح بازار، با سرعت و کامل به سطح دیگر بازار منتقل میشود یا خیر.
سرعت تطبیق قیمتهای خردهفروشی با تغییرات قیمت که از محل حملونقل (عمدهفروشی) نشئت میگیرد، اغلب بهعنوان شاخصی برای سنجش استفاده خردهفروشان از قدرت بازاری جهت کنترل قیمت برای افزایش حاشیه سود یا رقابتپذیری بخش خردهفروشی استفاده میشود. چنین رفتاری را اقتصاددانان بهعنوان رقابت ناقص تفسیر میکنند.
عدم تقارن در انتقال قیمت بهعنوان عملکرد ضعیف قیمتگذاری تفسیر میشود، جاییکه خردهفروشان یا افزایش قیمت را جذب میکنند تا مانع از دست دادن سهم بازار خود شوند یا بهسرعت از کاهش قیمتها عبور نمیکنند تا بهطور موقت حاشیه سود خود را افزایش دهند.
تجزیه وتحلیل انتقال قیمت، اجازه میدهد تا درک بهتری در مورد عملکرد بازارها بهدست آید.(Fackler and Goodwin, 2001) یکپارچگی بازار (انتقال کامل قیمتها) بر رشد اقتصادی تأثیر میگذارد، تغییرات ساختاری را القا میکند و مکان فعالیتهای اقتصادی را تغییر میدهد، همچنین پتانسیل ضرر و زیان و منافع بهطور اساسی به بازارهایی بستگی دارد که سیگنالهای قیمت را دریافت میکنند. به همین دلیل این موضوع توجه زیادی را به خود جلب کرده است (Conforti, 2004).
انتقال نامتقارن قیمت زمانی اتفاق میافتد که قیمت پاییندستی با سرعت یا بزرگی متفاوتی به افزایش قیمت بالادستی در مقایسه با کاهش قیمت آن واکنش نشان دهد که این امر میتواند آثار رفاهی و پیامدهای سیاسی مهمی داشته باشد، زیرا تغییر قیمت در بازار تحت مکانیسم انتقال نامتقارن ممکن است برای گروهی از فعالان اقتصادی سودی نداشته باشد، درصورتیکه برای گروهی دیگر سود زیادی ایجاد کند.
عدم تقارن در انتقال قیمت، بهمعنای از دست دادن رفاه برای مصرفکنندگان است، زیرا آنها از کاهش قیمت بهاندازه هزینههایی که در زمان افزایش قیمت تولید با آن مواجه میشوند، سود نمیبرند. ازاینرو تغییر در سیاست کشاورزی (مانند یارانههای تولید) که به کاهش قیمت مزرعه منجر میشود ممکن است بهطور کامل بهنفع مصرفکنندگان نباشد، زیرا بخشی از کاهش قیمت در مراحل میانی زنجیره تأمین جذب میشود و بهعنوان سود به جیب عمدهفروشان وخردهفروشان میرود.
پلترمن[1] (2000) اشاره میکند که انتقال نامتقارن قیمت بیشتر یک قانون است تا استثنا و دلالت بر این دارد که نظریه استاندارد اقتصادی بازارها که فرض میکند بازارهای کشاورزی رقابتی هستند اشتباه بوده و انتقال نامتقارن قیمت بهمعنای شکست بازار است و حتی ممکن است به مداخله بخش عمومی نیاز باشد.
با توجه به مطالب گفته شده، مطالعه در مورد انتقال قیمت در اقتصادهای درحالتوسعه ازجمله ایران باید مورد توجه جدی قرار گیرد و ممکن است به دلایل زیر، موضوعی متمایز برای کشورها باشد:
۱. بازارهای مخدوش،
۲. مکانیسمهای کشف قیمت توسعهنیافته،
۳. مداخلات سیاسی اغلب موقتی.
بنابراین میتوان انتظار داشت که اقتصادهای درحالتوسعه ازجمله ایران حاشیههای بازاریابی بزرگتری داشته باشند و از عدم تقارن بارزتری رنج برند.
در این مطالعه با توجه به اهمیت محصول سیب برای بخش باغبانی کشور (محصول سیب بالاترین تولید را در بین محصولات باغبانی به خود اختصاص داده است)، به تقارن انتقال قیمت در زنجیره تأمین این محصول پرداخته شده است.
بهطورکلی پژوهش درباره چگونگی انتقال قیمت در ساختار بازار یک کالا به دنبال پاسخگویی به این پرسشها است: چقدر از تغییرات قیمت در سطح بازار (برای مثال عمدهفروشی) در قیمت سطوح دیگر بازار (برای مثال قیمت خردهفروشی) منعکس میشود؟ چه مدت زمان طول میکشد تا قیمتها در سطوح مختلف بازار به تعادل رسد؟ آیا بین نحوه تعدیل قیمت ناشی از افزایش قیمت در یک سطح بازار با نحوه تعدیل ناشی از کاهش قیمت، تفاوتی وجود دارد؟ آیا انتقال قیمت متقارن است یا نامتقارن؟ اگر تعدیل قیمت نامتقارن است این عدم تقارن پس از گذشت چه زمانی به تقارن نزدیک میشود؟ عدم تقارن در انتقال قیمت از یک سطح بازار به سطح دیگر بازار، با تأثیر بر حاشیه بازار، سود واسطههای بازاریابی را افزایش میدهد و با کاهش رفاه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، بر کارایی سیستم بازاریابی اثر منفی میگذارد. با توجه به اینکه انتقال نامتقارن قیمتها به این معنا است که بازار به شکل رقابتی عمل نمیکند و رفاه اجتماعی و جهتگیری سیاستهای حمایتی را متأثر میسازد، پاسخ به این پرسشها برای برنامهریزان و سیاستگذاران، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان محصولات کشاورزی مهم است.
۱. پیشینه تحقیق
سیدهوم و سرا[2] (2015)، به بررسی نوسانها در زنجیره بازاریابی مواد غذایی در بازار گوجهفرنگی اسپانیا پرداختند و برای این بررسی از مدل تصحیح خطا و آزمون علیت استفاده کردند، نتایج این مطالعه حاکی از انتقال قابلتوجه قیمت بین سطوح مختلف بازار است و پیوندهای علیت در همه جهات جریان دارد، انتقال قیمت از مصرفکننده به تولیدکننده و عمدهفروشی قویتر است، همچنین قیمت مصرفکننده در خردهفروشی چسبندگی دارد درحالیکه قیمتهای عمدهفروشی و مزرعه از بیثباتی بالایی رنج میبرد. آتوزا و همکاران[3] (2019)، در مطالعهای به بررسی انتقال قیمت سر مزرعه به خردهفروشی در زنجیره ارزش گوشت خوک کانادا با استفاده از مدل تصحیح خطا و آزمون علیت گرنجر پرداختند، نتایج حاکی از انتقال نامتقارن قیمت در بلندمدت و متقارن بودن آن در کوتاهمدت است. همچنین بهعلت قدرت بازاری خردهفروشان در این بازار، قیمت مصرفکننده سریعتر به افزایش قیمت سر مزرعه نسبت به کاهش قیمت واکنش نشان میدهد.
دب و لی[4] (2020)، به مطالعه همگرایی بازار و انتقال قیمت در زنجیره عرضه برنج در بنگلادش پرداختند، نتایج مطابق با آزمون همگرایی یوهانسن نشان داد قیمتهای مزرعه، عمدهفروشی و خردهفروشی در بلندمدت همگرا میشود و نتایج آزمون علیت نشاندهنده تعیین قیمتها در سطح عمدهفروشی است و همچنین مدل تصحیح خطا[5]، عدم تقارن را در کوتاهمدت و بلندمدت برای انتقال قیمت در زنجیره عرضه برنج تأیید میکند که این باعث تحت تأثیر قرار گرفتن تولیدکنندگان و مصرفکنندگان بهدلیل عدم تقارن قیمت شده است. نتایج تحقیق اجتنابناپذیر بودن اجرای سیاستها و افزایش مداخلات عمومی برای کاهش عدم تقارن را نشان میدهد و پیشنهاد کردند که بخش عمومی برای کاهش عدم تقارن در انتقال قیمت و ایجاد کارایی بیشتر قیمتگذاری، در بازار برنج بنگلادش دخالت کند.
حسینی، نیکوکار و دوراندیش (1389)، به مطالعه «الگوی انتقال قیمت در بازار تخممرغ ایران» پرداختند، نتایج مطالعه آنها نشان میدهد که انتقال قیمت در بازار تخممرغ در بلندمدت متقارن است اما در کوتاهمدت نامتقارن است و بهدلیل نبود تقارن در فرایند انتقال قیمت در بازار تخممرغ، مصرفکنندگان قیمت بیشتری از قیمت تمام شده محصول میپردازند. پیش بهار و علیزاده (1395)، به مطالعه «انتقال قیمت عمودی در بازار محصولات سیبزمینی و پیاز» استان کردستان پرداختند که نشان میدهد انتقال قیمت در بازار این محصولات در دو سطح خردهفروشی و عمدهفروشی بهصورت نامتقارن است.
نتایج مطالعات انجام گرفته، این دیدگاه را تقویت میکند که عدم تقارن قیمت پدیده فراگیر است و فقدان یکپارچگی در بازار یا انتقال کامل تغییرات قیمت از یک بازار به بازار دیگر پیامدهای مهمی برای رفاه اقتصادی دارد. انتقال ناقص قیمت بهدلیل ساختار ناکارآمد بازار ایجاد میشود و به کاهش اطلاعات قیمت در دسترس فعالان اقتصادی منجر شده و درنتیجه ممکن است تصمیماتی گرفته شود که به نتایج ناکارآمد کمک کند.
۲. مواد و روشها
آزمونهای بهکار گرفته شده برای بررسی چگونگی انتقال تغییرات قیمت بین سطوح مختلف بازار محصولات کشاورزی را میتوان زیر دو عنوان کلی آزمون هوک[6] و آزمون تصحیح خطا تقسیمبندی کرد.
در اکثر مطالعات انتقال قیمت، یک روش چهارمرحلهای براساس یافتههای انگل و گرنجر[7] (1987) پیشنهاد شده است: 1. آزمونهای ایستایی، 2. تستهای همجمعی، 3. تست علیت گرنجر، 4. مدل تصحیح خطا. برای شروع کار، درک ویژگیهای سری زمانی پیشنیاز تحلیل همجمعی است و نتایج آزمونهای ایستایی مرحله بعدی تجزیهوتحلیل را تعیین خواهد کرد؛ زیرا برای استفاده از مدلهای همجمعی باید هر دو سریها از یکمرتبه باشند ( . اگر سریهای قیمت ایستا باشد، رویکرد هوک مناسبتر است، بااینحال اگر سریهای زمانی در سطح ایستا نباشد اما در اولین تفاضلگیری ایستا شود، آزمونهای همجمعی و تصحیح خطا مناسبتر بهنظر میرسد .(Zainalabidin and Iliyasu, 2017)
این آزمون در ابتدا بهعنوان تأییدی برای سنجش تعادل بلندمدت مورد استفاده قرار گرفته، بعد کارکرد دیگری برای درک اینکه کدامیک از سطوح بازار بهعنوان منبع اطلاعات برای دیگری عمل میکند پیدا کرده است. رد فرض صفر در این رابطه (1) به این معنا است که مقادیر گذشته سری قیمت (برای مثال قیمت عمدهفروشی) در سمت راست رابطه، اطلاعاتی در مورد مقادیر واقعی سری (بهعنوان مثال قیمت خردهفروشی) در سمت چپ، بیش از آنچه که مقادیر گذشته خودسری (قیمت خردهفروشی) ارائه دهد اضافه میکند.
یا بهعبارت سادهتر اگر بتوان حرکت یک سری قیمت (بهعنوان مثال خردهفروشی) را با استفاده از تاریخچه هر دو سری قیمت (بهعنوان مثال خردهفروشی و عمدهفروشی) بهخوبی پیشبینی کرد تا اینکه فقط با استفاده از تاریخچه خودسری (بهعنوان مثال خردهفروشی) بهتنهایی آن را پیشبینی کرد، علیت گرنجر برقرار است (Ibid.).
اما اگر فرض صفر در هر دو معادله رد شود، به این معنا است که یک رابطه دوطرفه بین دو سری قیمت وجود دارد و هریک علت گرنجری دیگری است، درحالیکه اگر بتوان در یکی از آنها فرض صفر را رد کرد، قیمتی که در سمت راست رابطه ظاهر میشود باعث علت دیگری میشود و باید یک رابطه همانباشتگی بین دو سری وجود داشته باشد. عدم رد فرض صفر در هر دو رابطه نیز بهعنوان تعیین نادرست یا ناقص بودن مدل در نظر گرفته میشود، زیرا به این معنا است که هر دو سری تحت تأثیر متغیر سوم و ناشناخته قرار دارد.
در مدل (1)، نشاندهنده قیمت خردهفروشی و نشاندهنده قیمت عمدهفروشی است. فرضیه صفری که باید آزمون شود این است که علت گرنجری نیست. رد فرضیه صفر =0) ) و پذیرش فرضیه جایگزین ( )، دلالت بر این دارد که علت گرنجری و برعکس است.
آزمون علیت بهعنوان روشی برای بررسی رهبری قیمت در بازار قبل از اجرای مدل تصحیح خطا ضروری است، بنابراین پیش از تصریح و برآورد الگوهای انتقال قیمت برای هر محصول، باید ابتدا این مسئله روشن شود که اساساً برای هریک از محصولات، تعیینکننده قیمت چه سطحی از بازار است، آیا قیمتها در سطح تولیدکننده، عمدهفروش یا خردهفروش تعیین میشود؟ بهعبارتدیگر باید تعیین شود که قیمت در کدام سطح از بازار علت قیمت در سطح دیگر بازار محسوب میشود. برای مثال در بخش تولیدکننده-عمدهفروش[8] بازار، باید تعیین شود که آیا این قیمتهای سر مزرعه است که تعیینکننده قیمت عمدهفروشی محصولات باغی (علیت از مزرعه به عمدهفروشی) است یا قیمتهای عمدهفروشی علت قیمت سر مزرعه (علیت از عمدهفروشی به مزرعه) است. بهعبارتدیگر، هدف از تعیین جهت علیت قیمت بین سطوح مختلف بازار محصولات باغی، تعیین متغیر وابسته برای مدلهای انتقال قیمت است.
۲-۱-۱. انتقال قیمت با استفاده از مدل تصحیح خطا
با توجه به اینکه الگوی هوک (1977) ویژگیهای سریهای زمانی را بهطور کافی مورد توجه قرار نمیدهد و اغلب از خودهمبستگی سریالی[9] رنج میبرد که به برآورد رگرسیون غلط منجر میشود؛ لذا وان کرامون-تاوبادل و لویی[10] (1999)، یک الگوی تصحیح خطا پیشنهاد کردند که از آن میتوان برای آزمون چگونگی انتقال قیمت میان سریهای قیمت همانباشته استفاده کرد. در این مدل بهعنوان قیمت خروجی شرکت در دوره t در نظر گرفته شده، همچنین با تغییر که نشاندهنده قیمت ورودی شرکت در زمان t است ایجاد میشود.
جهت استفاده از این رهیافت، ابتدا رابطه (3) برآورد میشود.
سپس در صورت وجود رابطه همانباشتگی بین سریهای قیمت، رابطه (3) را میتوان تخمینی از رابطه تعادلی بلندمدت بین سریهای قیمت در نظر گرفت. در مرحله بعد تغییرات را به تغییرات در و اصطلاحی که عبارت تصحیح خطا نامیده میشود، تخمین میزند که در آن جزء اخلال همانباشته ( ) به مقادیر منفی و مثبت تفکیک و از وقفههای متغیرهای بهدست آمده برای برآورد الگوی تصحیح خطا استفاده میشود (4). ضریب تصحیح خطا نشاندهنده تعدیل قیمت ناشی از عدم تعادل بلندمدت در دوره قبل است، برای مثال اگر قیمت خردهفروشی مشاهده شده از قیمت خردهفروشی پیشبینی شده در دوره قبل بیشتر شود، یک ضریب منفی نشاندهنده تعدیل قیمت نزولی بهمنظور نزدیک شدن مجدد به تعادل بلندمدت است.

در این مدل، و به ترتیب وقفههای مقادیر منفی و مثبت جزء اخلال همانباشته حاصل از برآورد رابطه (3) هستند، (تقسیم به مؤلفههای مثبت و منفی، آزمایش انتقال نامتقارن قیمت در زنجیره تأمین را ممکن میسازد). برای بررسی فرضیه انتقال متقارن قیمتها باید فرضیه صفر را با استفاده از آماره آزمون کرد، اگر فرضیه صفر مبنیبر مساوی بودن ضرایب تخمینی متغیر مثبت و منفی مربوطه با آزمون رد شود انتقال نامتقارن قیمت وجود دارد. این فرضیه، چگونگی انتقال قیمت را در بلندمدت نشان میدهد.
برای بررسی چگونگی انتقال قیمت در کوتاهمدت باید از ضرایب تفاضلهای قیمت ( و ) استفاده کرد؛ زیرا الگوهای تصحیح خطا برپایه تعادل بلندمدت استوار است و اجاره نمیدهد قیمتها در تعادل بلندمدت از یکدیگر دور شود، با این الگوها فقط میتوان عدم تقارن را در سرعت انتقال قیمت بررسی کرد و نمیتوان عدم تقارن را در بزرگی انتقال قیمت بررسی کرد (نیکوکار، 1385؛ Meyer and Van Carmon-Taubadel, 2004). با توجه به ویژگیهای مطلوب مدل تصحیح خطا، در مطالعه از این الگو برای برآورد الگوی انتقال عمودی قیمت بین سطوح مختلف بازار محصول منتخب استفاده شد که فرضیه همانباشتگی بین سریهای قیمت آن تأیید شده است.
همچنین در این مطالعه برای محصول سیب دادههای هفتگی سه قیمت که شامل، قیمت پرداختی به کشاورز (قیمت سر مزرعه)، قیمت تعیین شده در بازار عمدهفروشی و قیمت نهایی برای مصرفکننده در خردهفروشی است، از وزارت جهاد کشاورزی، مرکز آمار ایران و سازمان میادین و ترهبار، برای بازه زمانی 1399-1394 جمعآوری شده است.
همانطور که گفته شد مدل تصحیح خطا برپایه یک الگوی چهار مرحلهای است که در قدم اول باید ایستایی سریهای زمانی قیمت مورد بررسی قرار گیرد، برای بررسی ایستایی از آزمونهای دیکیفولر[11] و فلیپس-پرون[12] استفاده شده است که نتایج هر دو آزمون نشان میدهد قیمتهای مزرعه، عمدهفروشی و خردهفروشی ریشه واحد دارد و فرضیه صفر را نمیتوان رد کرد، پس اولین تفاوت هر سری آزمایش میشود که در آن فرضیه صفر وجود یک ریشه واحد برای همه سریهای قیمت رد میشود و در نتیجه تمام سریهای قیمت از مرتبه یک هستند.
3-1. نتایج آزمون علیت گرنجر و رابطه بلندمدت بین سریهای زمانی قیمت سیب
برای آزمون علیت هر دو سری دوتایی قیمت مزرعه–عمدهفروشی و عمدهفروشی-خردهفروشی محصول سیب، بهعنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است، برای مثال در صورت در نظر گرفتن قیمت مزرعه بهعنوان متغیر وابسته و رد فرضیه صفر مبنیبر عدم رابطه علی، میتوان گفت قیمت عمدهفروشی علیت گرنجر قیمت مزرعه است (قیمت عمدهفروشی باعث قیمت مزرعه میشود) و برعکس.
به این معنا که اگر این رابطه در دو طرف تأیید شود، یک رابطه دوطرفه وجود داشته و علیت در دو طرف جریان دارد، لذا رابطه رهبر- پیرو قیمت در این زنجیره وجود ندارد. ولی اگر در یک طرف نتوان فرضیه صفر را رد کرد، رابطه یکطرفه وجود خواهد داشت و علیت یکطرفه جریان دارد، در این صورت یک طرف رهبر بازار و سمت دیگر پیرو خواهد بود.
نتایج آزمون علیت گرنجر (جهت علیت و ماهیت رابطه رهبر-پیرو بینسریهای زمانی قیمت سیب در سطوح مختلف زنجیره بازار) و آزمونهای و (وجود رابطه تعادلی بلندمدت (همانباشتگی) بینسریهای زمانی قیمت)، در جدول ۱ آمده است.
همانطور که ملاحظه میشود، نتایج آزمون علیت گرنجر نشان میدهد که در زنجیره مزرعه-عمدهفروش، اثرات تغییرات در وقفههای قیمت سر مزرعه بهطور معناداری (در سطح 05/0) با تغییرات قیمت عمدهفروشی سیب همراه است و رابطه علیت یکطرفه بین این دو بازیگر بازار وجود دارد. بهعبارتدیگر تغییرات وقفهای قیمت سیب در سطح تولیدکننده بر قیمتهای عمدهفروشی تأثیر معنادار داشته و قیمتهای سر مزرعه علت گرنجری قیمت سیب در سطح عمدهفروشی و رهبر قیمت است. بااینحال، عکس این رابطه برقرار نیست یعنی قیمتهای عمدهفروشی تعیینکننده سطح قیمت سر مزرعه سیب نیست. نتایج این آزمون برای زنجیره عمدهفروشی-خردهفروشی نیز حاکی از وجود اثرات وقفهای تغییرات در قیمت خردهفروشی بر قیمت سطح عمدهفروشی سیب و برعکس است که نشاندهنده وجود رابطه دوطرفه بین قیمت سیب در دو سطح عمدهفروشی و خردهفروشی است. بااینحال اثرات تغییر قیمت عمدهفروشی بر قیمت خردهفروشی، اندکی بیشتر از اثرات تغییرات قیمت خردهفروشی بر قیمت عمدهفروشی است.
جدول 1. نتایج آزمون علیت و همانباشتگی سریهای زمانی (هفتگی) قیمت در زنجیرههای مختلف بازار سیب
|
سطح بازار |
فرضیه صفر
|
آزمون مورد استفاده |
آماره آزمون |
سطح معناداری |
رد/پذیرش فرضیه |
|
زنجیره تولیدکننده-عمدهفروش |
قیمت سر مزرعه علت گرنجری قیمت عمدهفروشی نیست. |
آزمون F (وقفه=2) |
3/15 |
007/0 |
رد |
|
قیمت عمدهفروشی علت گرنجری قیمت سر مزرعه نیست. |
48/0 |
64/0 |
پذیرش |
||
|
هیچ رابطه بلندمدت تعادلی بین قیمت عمدهفروشی و سر مزرعه سیب وجود ندارد. |
آزمون |
3/13 |
10/0 |
پذیرش |
|
|
آزمون |
8/11 |
12/0 |
پذیرش |
||
|
زنجیره عمدهفروش-خردهفروش |
قیمت عمدهفروشی علت گرنجری قیمت خردهفروشی نیست. |
آزمون F |
39/6 |
00/0 |
رد |
|
قیمت خردهفروشی علت گرنجری قیمت عمدهفروشی نیست. |
02/5 |
0002/0 |
رد |
||
|
هیچ رابطه بلندمدت تعادلی بین قیمت عمدهفروشی و خردهفروشی سیب وجود ندارد. |
آزمون |
005/0 |
933/0 |
رد |
|
|
آزمون |
005/0 |
933/0 |
رد |
مأخذ: یافتههای تحقیق.
نتایج آزمونهای یوهانسون- جوسلیوس[13] (آمارههای و ) نشان میدهد که بین سریهای زمانی قیمت سر مزرعه سیب با قیمتهای میدان عمدهفروشی هیچ رابطه تعادلی بلندمدت وجود ندارد، اما نتایج آزمون همانباشتگی یوهانسون بین سریهای زمانی قیمت عمدهفروشی و خردهفروشی سیب نشان میدهد که قیمتها در دو سطح بازار همگرا است، بنابراین فرضیه صفر مبنیبر اینکه رابطه کوتاهمدت و بلندمدت قیمت در زنجیره بازاریابی وجود ندارد رد میشود.
2-3. نتایج برآورد الگوهای انتقال قیمت بین سطوح مختلف بازار سیب
1-2-3. الگوی انتقال قیمت سیب از سر مزرعه به عمدهفروشی
با توجه به نتایج آزمونهای علیت و همگرایی قیمت بین دو سطح مزرعه و عمدهفروشی سیب، تغییر قیمت سیب در عمدهفروشی تابعی از تغییر قیمت سر مزرعه آن است، اما رابطه تعادلی بلندمدت بین این دو وجود ندارد. بنابراین در اینجا برای بررسی چگونگی اثرگذاری قیمتهای سر مزرعه بر قیمتهای عمدهفروشی سیب، یک الگوی رگرسیونی انتقال قیمت در سطح برآورد شده است که در آن سطح قیمت فصلی عمدهفروشی بهعنوان متغیر وابسته و سطح قیمتهای فصلی تولیدکننده آن بهعنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است. نتایج برآورد این الگو در جدول ۲ آمده است.
جدول 2. نتایج برآورد رابطه قیمت عمدهفروشی سیب با قیمت سر مزرعه
|
متغیر وابسته: قیمت عمدهفروشی سیب ( ) |
|
|||
|
نام متغیر |
ضریب متغیر |
آماره t |
کشش قیمت |
|
|
عرض از مبدأ |
*1/9021 |
8/2 |
|
|
|
قیمت سر مزرعه در فصل جاری |
**37/0 |
03/2 |
40/0 |
|
|
ضریب تعیین R2 |
43/0 |
|
|
|
|
دوربین واتسون |
98/1 |
|
|
|
توضیح: *معناداری در سطح 01/0، **معناداری در سطح 05/0، ***معناداری در سطح 10/0
مأخذ: همان.
همانطور که ملاحظه میشود، مهمترین متغیر اثرگذار بر تغییرات قیمت عمدهفروشی، افزایش قیمت سیب در سر مزرعه در فصل جاری است و اثرات وقفهای قیمت سر مزرعه معنادار نشده است، مثبت بودن ضریب این متغیر نشاندهنده رابطه مستقیم تغییر با قیمت عمدهفروشی سیب است و افزایش قیمت در سر مزرعه باعث افزایش قیمت عمدهفروشی میشود. بهعبارتدیگر افزایش (کاهش) قیمت سیب در سطح مزرعه در یک فصل، قیمت عمدهفروشی آن را در فصل جاری افزایش (کاهش) میدهد. براساس مقادیر ضرایب و کششهای بهدست آمده، چنانچه قیمت سیب در یک فصل در سطح تولیدکننده یک واحد پولی رشد مثبت (منفی) داشته باشد، قیمت آن در عمدهفروشی در همان فصل به میزان 37/0 واحد پولی رشد مثبت (منفی) خواهد داشت و مقدار کشش قیمت نشان میدهد که یک درصد افزایش (کاهش) در قیمت تولیدکننده باعث افزایش (کاهش) 40/0 درصدی در قیمت عمدهفروشی میشود. ازاینرو نتایج نشاندهنده این است که بازارها در کوتاهمدت بهخوبی یکپارچه شده و تغییرات در قیمت مزرعه تا حد زیادی به بازار عمدهفروشی منتقل میشود.
مقدار نشان میدهد که 43 درصد از تغییرپذیری بازار عمدهفروشی با تغییر در قیمت مزرعه توضیح داده میشود و پایین بودن مقدار آن بیانگر این است که عوامل دیگری غیر از قیمتها رفتار بازار را توضیح میدهد که میتواند شامل سیاستها، ساختار بازار غیررقابتی (وجود قدرت بازار) و سطح تمرکز باشد که این امر با یافتههای اکثر مطالعات انتقال قیمت خصوصاً در کشورهای درحالتوسعه سازگار است (Cunha and Wander, 2014; Ozturk, 2020; Reziti, 2014).
2-2-3. الگوی انتقال قیمت سیب از سطح عمدهفروشی به مراکز خردهفروشی
با توجه به نتایج آزمون علیت، یک رابطه دوطرفه از قیمت عمدهفروشی به خردهفروشی سیب و برعکس تأیید شده است؛ بنابراین دو الگوی انتقال قیمت قابلبرآورد است. در اینجا یک الگوی انتقال قیمت برای سیب از عمدهفروشی به مراکز خردهفروشی برآورد شده که در آن، متغیر وابسته تغییرات قیمت محصول سیب در سطح خردهفروشی بوده و متغیرهای تغییرات افزایشی و کاهشی قیمت عمدهفروشی آن بهعنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شده است. با توجه به تأیید وجود رابطه تعادلی بلندمدت بین دو سری زمانی قیمت خردهفروشی و عمدهفروشی سیب، در اینجا از الگوی انتقال قیمت تصحیح خطا استفاده شده است. به همین دلیل، وقفه مقادیر منفی و مثبت از اخلال تعادلی بلندمدت بهعنوان متغیرهای مستقل و اثرگذار در کنار سایر متغیرها به مدل اضافه شده است.
نتایج مربوط به برآورد این الگو در جدول 3آمده است. براساس نتایج این جدول، متغیر افزایش قیمت (هفتگی) سیب در سطح عمدهفروشی، بر قیمتهای آن در سطح مراکز خردهفروشی در همان هفته اثر میگذارد، در مقابل، کاهش در قیمت عمدهفروشی سیب، بر قیمت این محصول در سطح خردهفروشی در دوره (هفته) جاری و همچنین بر قیمت آن در دو و سه هفته آتی اثر میگذارد. گفتنی است ضرایب همه این متغیرها علامت مثبت دارد که بهمعنای رابطه مستقیم تغییر این متغیرها با تغییر قیمت خردهفروشی است، بهعبارتدیگر افزایش قیمت سیب در عمدهفروشی باعث افزایش قیمت در خردهفروشی میشود.
جدول 3. الگوی انتقال قیمت سیب از عمدهفروشی به مراکز خردهفروشی
|
متغیر وابسته: تغییر قیمت خردهفروشی سیب نسبت به دوره قبل ( ) |
||||
|
نام متغیر |
ضریب متغیر |
آماره t |
کشش کوتاهمدت |
کشش بلندمدت |
|
عرض از مبدأ |
**6/482 |
88/1 |
|
|
|
افزایش قیمت عمدهفروشی در هفته جاری |
*37/1 |
6/8 |
68/1 |
68/1 |
|
کاهش قیمت عمدهفروشی در هفته جاری |
**18/0 |
9/1 |
19/0 |
61/0 |
|
کاهش قیمت عمدهفروشی در دو هفته قبل |
**25/0 |
49/2 |
27/0 |
|
|
کاهش قیمت عمدهفروشی در سه هفته قبل |
14/0 |
51/1 |
15/0 |
|
|
تغییر قیمت خردهفروشی با یک وقفه |
*30/0- |
27/5- |
|
|
|
تغییر قیمت خردهفروشی با سه وقفه |
*17/0- |
8/2- |
|
|
|
وقفه مقادیر منفی جزء اخلال رابطه تعادلی بلندمدت |
03/0- |
83/0- |
|
|
|
وقفه مقادیر مثبت جزء اخلال رابطه تعادلی بلندمدت |
*09/0- |
6/2- |
|
|
|
آماره شوارتز |
50/15 |
دوربین-واتسون |
07/2 |
|
|
آماره آکائیک |
37/15 |
ضریب تعیین R2 |
85/0 |
|
|
آزمونهای چگونگی انتقال قیمت |
آماره |
سطح معناداری |
نتیجه آزمون |
|
|
آزمون تقارن در بزرگی انتقال قیمت |
*37/15 |
0/0 |
رد میشود |
|
|
آزمون تقارن در سرعت انتقال قیمت |
*9/39 |
0/0 |
رد میشود |
|
|
آزمون تقارن در انتقال قیمت در بلندمدت |
05/1 |
30/0 |
پذیرفته میشود |
|
توضیح: *معناداری در سطح 01/0، **معناداری در سطح 05/0، ***معناداری در سطح 10/0
مأخذ: همان.
براساس ضرایب بهدستآمده در مدل، بهازای یک واحد (یک درصد) رشد مثبت (افزایش) در قیمت سطح عمدهفروشی سیب، قیمت آن در مراکز خردهفروشی در هفته جاری (37/1) واحد (68/1 درصد) افزایش مییابد. در مقابل، کاهش قیمت سیب در سطح عمدهفروشی باعث کاهش قیمت مراکز خردهفروشی آن در همان هفته و کاهش قیمت در دو و سه هفته بعد میشود. براساس ضرایب مربوط به متغیرهای کاهش قیمت، چنانچه قیمت عمدهفروشی سیب در یک هفته به میزان یک واحد رشد منفی (کاهش) داشته باشد باعث، رشد منفی (18/0) واحدی قیمت خردهفروشی در همان هفته، (25/0) واحدی در دو هفته بعد و (14/0) واحدی در سه هفته بعد (و درمجموع کاهش قیمت 57/0 واحدی بعد از گذشت سه هفته) خواهد شد، بنابراین اثر افزایشها و کاهشهای قیمت سیب در سطح عمدهفروشی بر تغییرات قیمت آن در سطح خردهفروشی یکسان نیست.
مقایسه کششهای بلندمدت انتقال قیمت متغیرهای افزایش و کاهش قیمت نشان میدهد که بهازای ۱ درصد رشد مثبت قیمت سیب در سطح عمدهفروشی، رشد مثبت (افزایش) قیمت خردهفروشی سیب به اندازه 68/1 درصد است اما بهازای ۱ درصد رشد منفی (کاهش) قیمت عمدهفروشی، رشد منفی قیمت آن در مراکز خردهفروشی سطح شهر بهاندازه 61/0 درصد (پس از گذشت سه هفته) است.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که افزایش یک درصدی در قیمت سطح عمدهفروشی در همان هفته به خردهفروشی منتقل شده و باعث افزایش 68/1 درصدی در قیمت خردهفروشی میشود، درحالیکه کاهش ۱ درصدی قیمت سطح عمدهفروشی پس از گذشت سه هفته به مقدار 61/0 درصد به خردهفروشی منتقل میشود (به این معنا که خردهفروشان بعد از سه هفته از کاهش یک درصدی قیمت در عمدهفروشی، شروع به کاهش قیمت خود کرده و آن هم فقط تقریباً نیمی از این کاهش قیمت را اعمال کردهاند).
بنابراین میزان بزرگی انتقال قیمت و همچنین سرعت انتقال شوکهای منفی (افزایش) قیمت در مقایسه با شوکهای مثبت (کاهش) بیشتر است. براساس نتایج آزمون، شرط تقارن که برابری ضرایب متغیر وقفه مثبت و منفی است رد شده، بدان معنا که قیمتهای خردهفروشی سیب هنگام افزایش قیمت عمدهفروشی متفاوت از زمانی که قیمت عمدهفروشی کاهش مییابد تعدیل میشود، درنتیجه تقارن در سرعت و بزرگی انتقال تغییرات قیمت سیب از عمدهفروشی به مراکز خردهفروشی رد شده است.
تمام ضرایب متغیر وقفه، چه مثبت و چه منفی، بهطور چشمگیری کمتر از ۱ است که نشان میدهد قیمتهای خردهفروشی بهطور کامل در عرض یک هفته به قیمت عمدهفروشی واکنش نداشته که این تأخیر در پاسخگویی میتواند ناشی از وجود قدرت بازاری در خردهفروشی باشد.
ضرایب متغیر وقفه مقادیر منفی ، جزء اخلال مثبت و رابطه همانباشتگی بین قیمت عمدهفروشی با خردهفروشی سیب علامت منفی دارد، بااینحال ضریب متغیر وقفه مقادیر منفی، معنادار نشده است که نشان میدهد انحرافات منفی از تعادل بلندمدت (کاهش قیمت) بر تغییرات قیمت خردهفروشی تأثیر نمیگذارد و خردهفروشان واکنشی برای کاهش قیمت از خود نشان نمیدهند. ضریب متغیر وقفه مقادیر مثبت، با صفر تفاوت معناداری دارد و علامت آن منفی است که درنتیجه انحرافات مثبت از تعادل بلندمدت (افزایش قیمت) بر متغیر وابسته (تغییر قیمت خردهفروشی) تأثیر مثبت خواهد داشت، این بدان معناست که وقتی قیمت عمدهفروشی افزایش مییابد، خردهفروشان در پاسخ به تغییرات قیمتهای عمدهفروشی واکنش سریع نشان میدهند تا به حالت تعادل برگردند.
بر این اساس، هرگونه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت بین متغیرهای الگو، بر تغییرات قیمت خردهفروشی اثر منفی میگذارد. بنابراین چنانچه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت در دوره قبل مثبت باشد، نوسانهای مثبت قیمت در بلندمدت کاهش مییابد و به سمت صفر میل میکند. همچنین اگر انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت منفی باشد، نوسانهای منفی در بلندمدت کاهش مییابد و بهسمت صفر نزدیک میشود. بهعبارتدیگر سریهای زمانی قیمت عمدهفروشی و خردهفروشی سیب، میل به همگرایی در بلندمدت دارد و هرگونه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت در دورههای بعدی جبران خواهد شد و هرگونه خطا از رابطه تعادلی بلندمدت تصحیح میشود. برای مثال؛ اگر در دوره قبل یک انحراف مثبت از رابطه تعادلی بلندمدت بهوجود آمده باشد، اثر افزایش قیمت در عمدهفروشی در دوره جاری بر قیمت خردهفروشی تضعیف میشود بهاینترتیب اثر انحراف مثبت در رابطه تعادلی بلندمدت پس از مدتی از بین میرود. همچنین اگر در دوره قبل یک انحراف منفی از رابطه تعادلی بلندمدت بهوجود آمده باشد اثر کاهش قیمت عمدهفروشی در دوره جاری بر قیمت خردهفروشی تضعیف میشود، اما اثر افزایش قیمت عمدهفروشی بر قیمت خردهفروشی تشدید میشود. بهاینترتیب اثر انحراف منفی در رابطه تعادلی بلندمدت پس از مدتی از بین میرود. البته با توجه به اینکه مقدار مطلق ضریب متغیر وقفه انحرافات مثبت از مقدار مطلق ضریب متغیر وقفه انحرافات منفی بزرگتر است، مدت زمان کمتری لازم است تا اثر هرگونه انحراف مثبت از رابطه تعادلی بلندمدت از بین برود.
شایان ذکر است هرچقدر مقدار قدرمطلق ضریب متغیر وقفه بزرگتر باشد (یعنی نزدیک به 1-) قیمت خردهفروشی سیب سریعتر به مقدار مطابق با رابطه بلندمدت آن با قیمت عمدهفروشی باز خواهد گشت و بهعلت اینکه در این مدل مقدار قدرمطلق ضرایب متغیر وقفه کوچک است، بیانکننده این موضوع است که بازار خردهفروشی سیب با سرعت بسیار آهسته به تعادل جدید وفق پیدا میکند.
با توجه به ضرایب بهدست آمده برای اجزای اخلال تعادلی، چنانچه یک شوک قیمتی مثبت (افزایش قیمت) در سطح بازار عمدهفروشی سیب ایجاد شود، خردهفروشان طی یک هفته، تقریباً 9 درصد از یک واحد تغییر مثبت از انحراف تعادل ناشی از تغییرات قیمتهای عمدهفروشی را حذف میکنند، بهعبارتدیگر خردهفروشی به یازده هفته زمان نیاز دارد تا یک انحراف مثبت (افزایش قیمت) از تعادل بلندمدت را بهطور کامل حذف کند و به حدود شش هفته زمان نیاز دارد تا نیمی از انحراف برابری تعادل را حذف کند. این مدت زمان برای یک انحراف منفی (کاهش قیمت) بیش از سه برابر (33 هفته) است.
نتایج مدل نشاندهنده تعدیل بسیار آهسته قیمت خردهفروشی (قیمت مصرفکننده) به انحراف از تعادل بلندمدت است، عدم انعطاف نسبی قیمت خردهفروشی ممکن است بهدلیل اعمال درجه خاصی از قدرت بازار خردهفروشان باشد و نشاندهنده این است که قیمتهای پاییندستی بازار بسیار چسبنده است و بهآرامی به انحراف از تعادل پاسخ میدهد.
3-2-3. الگوی انتقال قیمت سیب از مراکز خردهفروشی به عمدهفروشی
با توجه به نتایج آزمون علیت، در اینجا یک الگوی انتقال قیمت برای محصول سیب از مراکز خردهفروشی به عمدهفروشی برآورد شده است که در آن، متغیر وابسته تغییرات قیمت سیب در عمدهفروشی بوده و متغیرهای تغییرات افزایشی و کاهشی قیمت خردهفروشی بهعنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شده است. با توجه به تأیید وجود یک رابطه تعادلی بلندمدت بین دو سری زمانی قیمت هفتگی خردهفروشی و عمدهفروشی این محصول، در اینجا از الگوی انتقال قیمت تصحیح خطا استفاده شده است.
نتایج مربوط به برآورد این الگو در جدول ۴ آمده است. براساس نتایج این جدول، همانطور که ملاحظه میشود، متغیر کاهش قیمت (هفتگی) سیب در سطح خردهفروشی، بر قیمتهای این محصول در سطح عمدهفروشی در هفته جاری، در دو و سه هفته بعد اثر میگذارد. در مقابل، افزایش در قیمت خردهفروشی این محصول، بهسرعت و در همان هفته به بازار عمدهفروشی منتقل میشود. این نشان میدهد که واکنش عمدهفروشان زمانی که حاشیه قیمت بین عمدهفروشی و خردهفروشی افزایش مییابد سریعتر از زمانی است که کاهش مییابد.
براساس ضرایب بهدست آمده در الگوی مذکور، بهازای یک واحد (یک درصد) رشد منفی (کاهش) در قیمت سطح خردهفروشی سیب در این هفته، قیمتهای عمدهفروشی در هفته جاری 38/0 واحد (7/0 درصد)، در دو هفته بعد 08/0 واحد (15/0 درصد) و در سه هفته بعد 20/0 واحد (37/0 درصد) کاهش خواهد یافت. درمجموع یک واحد (یک درصد) رشد منفی (کاهش) قیمت سیب در سطح خردهفروشی، باعث کاهش 66/0 واحدی (22/1 درصد) در قیمت عمدهفروشی این محصول بعد از گذشت سه هفته خواهد شد.
براساس ضرایب مربوط به متغیرهای افزایش قیمت، چنانچه قیمت خردهفروشی سیب در یک هفته به میزان یک واحد (یک درصد) رشد کند، این رشد قیمت در سطح خردهفروشی، رشد مثبت 40/0 واحدی (55/0 درصد) قیمت عمدهفروشی را در همان هفته به همراه خواهد داشت. بنابراین اثر افزایشها و کاهشهای قیمت سیب در سطح خردهفروشی بر تغییرات قیمت آن در سطح عمدهفروشی یکسان نیست و میزان بزرگی انتقال قیمت شوکهای منفی در مقایسه با شوکهای مثبت بیشتر بوده، اما سرعت انتقال تغییرات افزایشی به قیمت عمدهفروشی بیشتر است. براساس نتایج آزمون، سرعت انتقال قیمت سیب از خردهفروشی به عمدهفروشی هم متقارن نیست.
جدول 4. الگوی انتقال قیمت سیب از مراکز خردهفروشی به عمدهفروشی
|
متغیر وابسته: تغییر قیمت عمدهفروشی سیب نسبت به دوره قبل ( ) |
||||
|
نام متغیر |
ضریب متغیر |
آماره t |
کشش کوتاهمدت |
کشش بلندمدت |
|
عرض از مبدأ |
5/303 |
88/1 |
|
|
|
کاهش قیمت خردهفروشی در هفته جاری |
*38/0 |
96/5 |
70/0 |
22/1 |
|
کاهش قیمت خردهفروشی در دو هفته قبل |
08/0 |
23/1 |
15/0 |
|
|
کاهش قیمت خردهفروشی در سه هفته قبل |
*20/0 |
76/3 |
37/0 |
|
|
افزایش قیمت خردهفروشی در هفته جاری |
*40/0 |
03/3 |
55/0 |
55/0 |
|
تغییر قیمت عمدهفروشی با یک وقفه |
**15/0 |
26/2 |
|
|
|
وقفه مقادیر منفی جزء اخلال رابطه تعادلی بلندمدت |
06/0- |
21/1- |
|
|
|
وقفه مقادیر مثبت جزء اخلال رابطه تعادلی بلندمدت |
**11/0- |
26/2- |
|
|
|
آماره شوارتز |
07/15 |
دوربین-واتسون |
09/2 |
|
|
آماره آکائیک |
9/14 |
ضریب تعیین R2 |
73/0 |
|
|
آزمونهای چگونگی انتقال قیمت |
آماره |
سطح معناداری |
نتیجه آزمون |
|
|
آزمون تقارن در بزرگی انتقال قیمت |
**42/4 |
03/0 |
رد میشود |
|
|
آزمون تقارن در سرعت انتقال قیمت |
*1/14 |
00/0 |
رد میشود |
|
|
آزمون تقارن در انتقال قیمت در بلندمدت |
58/0 |
44/0 |
پذیرفته میشود |
|
توضیح: *معناداری در سطح 01/0، **معناداری در سطح 05/0، ***معناداری در سطح 10/0.
مأخذ: همان.
ضرایب متغیرهای وقفههای مقادیر منفی و مثبت جزء اخلال رابطه همانباشتگی بین قیمت خردهفروشی با قیمت عمدهفروشی سیب علامت منفی دارد که سرعت تعدیل را منعکس کرده و انتقال نامتقارن قیمت را تأیید میکند، علامت منفی قیمتهای عمدهفروشی نشان میدهد که برای رسیدن به تعادل تمایل به کاهش دارد. بااینحال ضریب متغیر وقفه مقادیر منفی (سرعت تعدیل انحرافات منفی قیمت عمدهفروشی) معنادار نشده است. بر این اساس، هرگونه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت بین متغیرهای الگو، بر تغییرات قیمت عمدهفروشی اثر منفی میگذارد و چنانچه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت در دوره قبل مثبت باشد، نوسانهای مثبت قیمت در بلندمدت کاهش مییابد و بهسمت صفر میل میکند. همچنین اگر انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت منفی باشد، نوسانهای منفی در بلندمدت کاهش مییابد و بهسمت صفر میل میکند. بهعبارتدیگر سریهای قیمت خردهفروشی و عمدهفروشی سیب، میل به همگرایی در بلندمدت دارد و هرگونه انحراف از رابطه تعادلی بلندمدت در دورههای بعدی جبران میشود و هرگونه خطا از رابطه تعادلی بلندمدت تصحیح میشود. با توجه به اینکه مقدار مطلق ضریب متغیر وقفه انحرافات مثبت (افزایش قیمت) اندکی از مقدار مطلق ضریب متغیر وقفه انحرافات منفی (کاهش قیمت) بزرگتر است، مدت زمان کمتری لازم است تا اثر هرگونه انحراف مثبت از رابطه تعادلی بلندمدت از بین رود.
با توجه به ضرایب بهدست آمده برای اجزای اخلال تعادلی، چنانچه یک شوک قیمتی مثبت در بازار خردهفروشی سیب ایجاد شود، در هر هفته 11 درصد از این انحراف بهسمت تعادل بلندمدت ازسوی عمدهفروشان تعدیل میشود. بهعبارتدیگر حدود 9 هفته زمان لازم است تا یک انحراف مثبت از تعادل بلندمدت بهطور کامل از بین برود، این مدت زمان برای یک انحراف منفی حدود 17 هفته است.
در این مطالعه انتقال قیمت بین زنجیره بازاریابی محصول باغی منتخب با استفاده از آزمون علیت گرنجر، آزمون همانباشتگی یوهانسون و مدل تصحیح خطا مورد بررسی قرار گرفت و نشان داد تحولات قیمت و آزمونهای آماری در مورد انتقال قیمت، درنتیجه رفتار نامتقارن در سراسر زنجیره بازاریابی است که در آن قیمتهای مصرفکننده در واکنش به افزایش قیمت نقطه حملونقل (عمدهفروشی) بهسرعت افزایش یافته، اما در پی کاهش قیمت بهکندی کاهش یافته است. این امر نگرانی زیادی را ایجاد میکند که بازارها برای تضمین حداکثر رفاه هم برای مصرفکنندگان و هم تولیدکنندگان کارآمد نیستند واین مهم از نتایج مطالعه کاملاً مشهود است، عدم تقارن کوتاهمدت و بلندمدت در بازارهای بالادستی (سر مزرعه) و پاییندستی (خردهفروشی) باعث میشود انحراف منفی در بازارهای بالادستی که کشاورزان اغلب از آن رنج میبرند پایدارتر از انحراف مثبت باشد، به این معنا که کاهش قیمت برای مدت طولانیتری غالب است و ازسویدیگر انحراف مثبت بیشتر نسبت به انحراف منفی از تعادلهای بلندمدت در مورد بازارهای پاییندستی مشاهده میشود که مصرفکنندگان نهایی را تحت تأثیر قرار میدهد، زیرا افزایش قیمت برای مدت طولانیتری حاکم است. نتایج این مطالعه وجود انتقال نامتقارن قیمت در بازارهای محصولات باغی را در ایران تأیید میکند که این امر بر رفاه بهطور معکوس تأثیر میگذارد؛ زیرا با وجود انتقال نامتقارن قیمت، کشاورزان امکان بهرهمندی از افزایش قیمت در سطح خردهفروشی را پیدا نمیکنند، درحالیکه مصرفکنندگان نیز نمیتوانند از مزایای کاهش قیمت در سطح مزرعه بهرهمند شوند.
تاآنجاکه به ساختار بازار مربوط میشود قدرت بازاری در سطح خردهفروشی زنجیره وجود دارد، این مهم توجه را بهسمت سیاستهای مؤثر برای هدف قرار دادن سطح خردهفروشی جلب میکند، ازاینرو خردهفروشی باید با ارائه سیاست تجاری جامع، تحت برخی مقررات قرار گیرد تا از دستکاری احتمالی بازار جلوگیری شود. در این مورد باید زیرساختهای بازار با افزایش مداخلات عمومی بیشتر توسعه یابد، انجمنها یا تعاونیهای کشاورزی باید برای متعادل کردن قدرت بازار و همچنین کاهش عدم تقارن اطلاعاتی تقویت شود. ازآنجاکه عدم تقارن مثبت قیمت ریشه در بازار غیررقابتی دارد، توصیه میشود که دولت مکانیسمهای باز و شفافی را برای افشای کامل اطلاعات قیمتگذاری به مصرفکنندگان ایجاد کند و همچنین با حمایت از کشاورزان برای ایجاد صندوق توسعه بازاریابی برای اهداف توسعه بازار، به تقویت زیرساختهای بازاریابی کمک کند که باعث افزایش رقابت در بازار شود.
در کشورهای درحالتوسعه ازجمله ایران، عدم تقارن در انتقال قیمت غالباً مورد توجه جدی قرار نمیگیرد، درواقع اگر خردهفروشیها قصد دارند از نوسانهای قیمت سود برند انتظار بر این است که قیمتهای خردهفروشی سریعتر به افزایش قیمتهای نقطه حملونقل واکنش نشان دهد تا کاهش آن، این همان چیزی است که یافتههای مطالعه آن را تأیید میکند.
بهطور مثال، افزایش قیمت سیب در نقطه حملونقل (عمدهفروشی) باعث میشود که قیمت خردهفروشی در هفته بعد 9 درصد افزایش یابد، درصورتیکه تنها 3 درصد از کاهش قیمت سیب در نقطه حملونقل در هفته اول به خردهفروشی منتقل میشود.
اگرچه این تفاوت ممکن است کوچک بهنظر رسد، اما به این معنا است که خردهفروشان نسبت به کاهش قیمت، افزایش هزینه را سریعتر به مصرفکنندگان منتقل میکنند. این نتیجه نشان میدهد که قیمتهای خردهفروشی سیب تقریباً 11 هفته طول میکشد تا کاملاً با افزایش قیمت نقطه حملونقل سازگار شود، اما پس از تقریباً 33 هفته بهطور کامل با کاهش قیمت نقطه حملونقل سازگار میشود.
با توجه به اهمیت بحث انتقال قیمت، موضوع مهمی که باید در ادبیات انتقال قیمت به آن پرداخت، تولید مشترک است. اکثر مطالعات انتقال قیمت یک خروجی را فرض میکند و مواردی که فراوری یک محصول خام کشاورزی به تولید بیش از یک محصول قابلفروش منجر شده است، مانند تبدیل سویا به روغن و کنجاله یا تبدیل شیر به پنیر و کره، کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است.
[1]. Peltzman
[2]. Sidhowm and Serra
[3]. Atozou etal.
[4]. Deb and Lee
[5]. Error Correction Model (ECM)
[6]. Houck
[7] Engle and Granger
[8]. Producer-wholesaler Segment
[9]. Serial Autocorrelation
[10]. Von Cramon-Taubadel and Loy
[11]. Dickey-Fuller Tests (DF)
[12]. Phillips-Perron (PP)
[13]. Johansen and Juselius